خیلی از جملهها و حرفها در زندگی و مکالمات ما به کلیشهبودن محکوماند و به همین خاطر آدمهای زیادی دوستشان ندارند. همهمان دستکم یکیدوتا از این جملات را در ذهن داریم. راستش من به خیلی از این کلیشهها ایمان دارم. آنها جملات مهم و محترمیهستند که بهخاطر تکرار زیاد، از اهمیت افتادهاند. جملهٔ «شکست مقدمهٔ پیروزی است» یکی از این جملههاست که تا آن را میگویی طرف مقابل، قیافهاش کج میشود که: «تو رو خدا ولمون کن با این حرفهای الکی و شعاری!» من اما این جمله را خیلی قبول دارم. معتقدم شکستها همان موتورهای محرکی هستند که تو را بهسمت پیروزی و موفقیت سوق میدهند. البته فکر نکنید نفسم از جای گرم بلند میشود که اینها را میگویم؛ نه! در همین یکیدوماه اخیر، برای یک مسابقه داستان فرستادم و تایید نشد، دو داستانک برای یک نویسنده فرستادم و نظرش را جویا شدم و آنها را چندان جالب ندانست، برای یک نویسندهٔ دیگر داستان کوتاهی فرستادم و گفت بهدردنمیخورد و روزنامهایست، یک مطلب دیگرم هم تایید نشد و... . بله، من در یکیدوماه اخیر عدمتاییدباران شدم! گرچه هر دوی آن نویسندهها بعد از رد نوشتههایم گفتند «البته مشخص است که توانایی نوشتن دارید.» اما بههرحال هرکدامشان برای من یک شکست محسوب میشوند؛ شکستهای آغاز کار که خیلیها برای پیمودن خیلی مسیرها تجربه میکنند. میشد غمگین و دلشکسته و ناامید شوم، میشد اعتمادبهنفسم فرو بریزد و برسم به فعل «نمیتوانم»، اما من چنین آدمینیستم؛ نیستم چون جملهٔ کلیشهای «شکست مقدمهٔ پیروزی است» را خیلی قبول دارم.
سحرنوشت ۱۲ - آگاهی بازدید : 1084
شنبه 19 ارديبهشت 1399 زمان : 15:24